یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

دامن شادی چو غم آسان نمی‌آید به دست
پسته را خون می‌شود دل، تا لبی خندان کند ...

آخرین مطالب

با یک گل بهار شد!

جمعه, ۲۰ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۳۸ ق.ظ

بله عزیزان! حتما خاطر شریفتون هست که بلدیه
ی فخیمهی تهران، با توجه به خطر انقراض نسل دوچرخهسواراندر ایران، در یک اقدام فرهنگی و بشردوستانه دست به تهیه و نصب این تابلوهای قشنگ قشنگ زد تا همه مارو نسبت به شادتر بودن دوچرخهسواری، اونم از نوع دسته جمعیش، آگاه کنه!

همونطوری که میبینین، از لبخندهای منقش بر لبان این خانواده‌یعزیز، میشه شاد بودن عمیقشون رو تصور کرد!

مشخصه که ماشالّا هزار ماشالّا یکی از یکی شادتر و شنگولتر! دوچرخه چندنفره که باشه، یه دونه هندونه و سه تا بادکنک هم داشته باشی، دیگه آخــــررررر خوشیه!  (البته گمونم نقّاش محترم تا حالا روی زمین غیرآسفالته دوچرخهسواری نکرده!یا که زیر ب.ا.سن اهل و عیال این خانواده شاد، ایربگی چیزی نصب کرده که توی دست اندازهای این راه علفی، دردشون نمیگیره و اینطورسرخوشن!)

بله! اینجا بود که ما طبق معمول عقب موندیم و کشورهای اجنبی که داشتن با ماهوارههاشون مارو نیگاه میکردن، یه دفگی دوزاریشون افتاد که ایییییییی دل غافل! پس رمز شاد بون اینه که ما نمیدونستیم؟؟!!؟؟ یالّا ملت! سریع دست به کار بشین و شادیآفرینی کنین!

این شد که ملّت کافر از خدا به دور، به توصیههای شهرداری معظّم ما عمل کردن و یکی یک وسیله‌یدوچرخ پرظرفیت تهیه کردن و اهل و عیال رو چیدن روش و شروع کردن بهرکابزدن!


ریوزو تاناکورای ژاپونی که این موتور رو با پسانداز یارانههاش خرید


حامد کرزای خان دلشاد که خسته از سیاست، پا به این مرکوب شاد نهاد و دلش گشاد شد!


عبدالقرتی خان، پسر عمه‌یکرزای؛ عمه کرزای در خورجین موتر مستتر است!


اوبامای کلکباز با اون یکی عیالش! و با اون یکی بچههاش!


شاهرخ خان، که از وقتی به این زندگی شاد روی آورده، آب زیر پوستش دویده و تپل مپل شده!


اینم خونواده بابرکت آمیتا چاخان! آیشواریا رای دوربین ندیده، رو به عکاس نشسته!

حالا شما خوانندگان عزیزتر از جان بفرمایید که نظرتون در مورد این پدیده فرخنده چیه و یه زمانی اگه اگه اگه رویاهاتون محقق شد و از ناسوت ترشیدگی به ملکوت تأهّل پیوستین، چند تادوچرخه میخرین؟! هر کدومشون هم چند تازین داشته باشه؟!

الحاقیه:غروبی از بیرون داشتم بر می‌گشتم خونه، یه دفگی چندتا از کامنت‌های این پُست یادم اومد! لای جمعیت پــق زدم زیر خنده!! از اونجایی که مدیریت بحرانم قویه، سریع گوشی رو از جیب بغل لباسم درآوردم و گرفتم در گوشم که بله! مثلا داریم با رفیقمون چرت و پرت تف می‌دیم! مردم نگن مرتیکه‌ی گنده‌ دیوونه شده! حالا دیوونه شده واقعا؟!؟!
  • یارو گفتنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی