یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

دامن شادی چو غم آسان نمی‌آید به دست
پسته را خون می‌شود دل، تا لبی خندان کند ...

آخرین مطالب

سبد کالها !

سه شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۱۰ ب.ظ


ناجوانمردْ هوا

سرد و یخبندان بود ...

باد و بوران و یخ و برف ِ دی و بهمن‌ماه

سخت و سوزان و خشن

ریزان و وزان ...

و فراموش کردند عشق ...

یاران ...

ترکمن، مازن و گیلانی و ترک

یا بلوچ و لَـک و لر

و به کرمان و خراسان و حتّی کاشان

یا که تهرانی و اسپاهانی

استخوان همه لرزان ز ستمهای زمستان

گاز هم حتّی قطع ... !!

کوچه‌ها یخ‌بسته...

و خیابان‌ها همه در زیر لحاف یخ و برف!

شهر خالی شد از عشّاق ... !!!


***

تا که ناگاه ...

مردی از خویش برون آمد و یک کاری کرد!

غم سرما و سیاهی ِ زمستان را

با سرانگشت که نه

با نوک تیز کلید تدبیر

سیخکی زد!

مردمان کِـرخ و یخ زده را

-چهره‌هاشان چو لبو-

گرد هم جمع نمود!

پشتْ درْ پشتْ که نه

پشت بنهاده به پیش ِ عقبی!

خلق را گرم نمود!

در صفی پر ز صفا

گرم و پر مهر و وفا ...

در صف یک سبد اقلام مفید

صف تدبیر و امید!

مردمان جمع شدند! دور هم گرم شدند!


***

هیچکس گشنه نماند!

خلق سیر و سرشار

همه فارغ ز فریب و رندی

با عطایای کریمانه‌ی شیخ:

کیسه‌ای پر ز برنج هندی!

***

گوشه‌ای دیگر ازین طُرفه سبد

دو سه تا مرغ بلادیده و بیچاره و لختی و پتی!

بی سر و همسر و بی تخم و رَحِـم!

راهی سفره‌ی این خلق خدا

در عروسی و عزا !

***

یک دو جین تخم در آن کُنج دگر

تخم بی‌نطفه ولی پرمایه

مایه‌ی قوّت میز و پایه (!)

و به قولی

خاویار فقرا !!

کوکو و اشکنه و املت و خاگینه

همه مدیون وجود تخمُرغ !!

***

در ته این سبد رؤیایی

قالبی می‌بینید!

مرده‌ریگی که به جا مانده از زاغک پیر !

آنکه روباه به صد دوز و کلک

نتوانست به چنگ آورد و لقمه زند

حال از برکت این دولت و این دولتیان

طعمه‌ی سفره‌ی این خلق عزیز!

مجلسی، شیک و تمیز!!

***

و دو قوطی روغن

مُسهِل روده‌ی خلق مشتاق!

(لوب یا ری یا کانت!!)

چقدر صاف و زلال!

همچو اشک عشّاق!

***

آی! ای مردم شهر

همگی خوش باشید !

منتظر در صف و زنبیل به دست!

تا دمد دولت صبح !

این هنوزش سحر است!

یا که نه، نصف شب است !!!



پس‌نوشت یک:ممنون از دلگرمی و همراهی همه‌ی نازنینان بامعرفت توی این مدّتی که نبودم! یه هفته به تأخیر افتادن آزمون همان و به جفنگ افتادن شوریده‌ی ورپریده همان!
پس‌نوشت دو:التماس دعای پُست قبلی تا اطّلاع ثانوی ادامه دارد!
  • یارو گفتنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی