یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

دامن شادی چو غم آسان نمی‌آید به دست
پسته را خون می‌شود دل، تا لبی خندان کند ...

آخرین مطالب

سلام بابا! سلام مامان!

يكشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۲۴ ب.ظ
یادداشت‌های یک پسر شوریده - سلام بابا! سلام مامان!


یادم میاد زمانی که بچه‌تر بودم، وقتی توی در و همسایه و فک و فامیل در میومدم و کسی می‌خواست منو به بقیه معرفی کنه، با اسم پدر و مادرم نشونی می‌داد؛ یعنی مثلاً می‌گفت: «اینو که می‌بینین، پسر فلانیه!»

گذشت و گذشت و دنیا چرخید و چرخید تا این که اسم ما از اسم بابا و مامان بیشتر در رفت ... پیرمرد روشندل و نورانی ما رو حالا توی خیلی جمعها به اسم بابای فلانی میشناسن و مادر دریادل و روح‌بخش مارو هم به اسم مادر فلانی ... .

راستش ته دلم از این راضی نیستم ... دوست دارم تا همیشه‌ی همیشه، منو به اسم بچه‌ی فلانی بشناسن و مثل همون زمان بچه‌تر بودنم، کلّی کیف کنم و باد به کلّه‌م بندازم از این معرّفی؛ آخرش هم ادایاون مرد بامعرفترو درمیارم و وصیت می‌کنم که روی سنگ قبرم، هم اسم بابا و هم اسم مادرم رو بزنن ... که من فرزندهردوتاشونهستم ... .

همه‌ی روزهای عُمر من، روز مادره ... همه‌ی عمرم تعظیمت می‌کنم مادرم!


برای این عکس، حرفی ندارم! یعنی به نظرم حرف نداره!

امروز مبارک ِ مادرم باشه و مبارک ِ همه‌ی زنها و دخترهای خوب! مخصوصاً مخاطبهای خانوم این وبلوگ درپیت که میان و خط‌خطی‌های این یاروی نفله رو می‌خونن و با بزرگواری تحمّلم می‌کنن!
روزتون مبارک سرکار خانومهای (به ترتیب حروف الفبا که دعواتون نشه!):
اراجیفیمهربون و خنده‌رو که هرچی التماسش می‌کنیم، اسمش رو عوض نمی‌کنه و میگه همینی که هست!
بارانخانوم شیرین‌عقل(!) که توی وبلاگ من و دیوانگی‌هام قلم‌فرسایی می‌کنه!

بانوی گل و گلاب با اون منش شاعرانه و ادیبانه (عقاید یک بانو)

بنت‌الپاپایا همون پشه‌ی عاشق‌پیشه که باز دوباره غیبش زده و امیدوارم زودتر سر و کله‌ش پیدا بشه!
بهارعزیز که بعد از هجوم مورچه‌های بالدار به خونه‌شون، دیگه اطلاعی از سرنوشتش در دسترس نیست!
بهارانخانوم اهل ذوق و البته یک‌دنده(!) که نشد بیاد سر بزنه و دعوا راه نندازه!
بیدلاهل دل که همیشه سایه‌‌ی لطفش رو سر ما بوده و دقیقتر از وبگذر آمار وبلوگ رو داره! راستی! دکتر شدنت مبارک بیدلی جون!
پینه‌دوزعزیز که خیلی وقته ازش بی‌خبریم و گاهی میاد یه سرکی می‌کشه و میره!
توت‌فرنگی قرمزعزیز که امیدواریم همین روزها، روزهای تنهاییش به سر بیاد!
رهاکه هیچوقت لبخند رو فراموش نکرده و نمی‌کنه!
زبله‌بانوی سوپری کالباس‌گندید‌ه‌فروش باصفا و شیطون‌بلا! که الهی همیشه دلش شاد و تنش سالم بمونه!
ساغرخوب و بامحبت که از روزها و شبهاش برامون مینویسه!
سمیرا نامجوی حقیقت‌جوی حرف‌حساب‌جوی عروسی‌جو(!) که ایشالا اون هم از برزخ دوران عقد در بیاد!

سیمرغعزیز و باصفا که اسمش مستخدمه، ولی به نظرم بمب انرژی و شادی و خنده‌ی پژیه! با عیالات وفادارش(!)سکسکه و همهمه!(به برکت حضور شوهرشون(!)‌ بی‌نوبتی کردن!)

شادیخانوم عزیز و بامرام که همیشه بهم لطف داشته!
شکوفه‌ی ناقلا که الهی به حقّ همین روز عزیز، گره از مشکلاتش باز بشه و به همین زودی‌ها بره سر خونه زندگیش!
شهرزادبلا که هروقت میاد یه«بچه باحال»بلاگرفته هم دنبال خودش می‌کشونه و هنوز گمونم درگیر آزمونه!
صبای مهربان و همیشه همراه! قدیمی و باوفا و بامعرفت!

فاطمه‌های باصفای بلاگفا! یکیشون مــــــن؟! عزیز (وبلاگ اینجا به وقت ماه) و یکیشون هم دختر خاص (وبلاگ آرامش‌بخش خونه‌ی پلاک 7) ... جفتشون مهربون و باصفا و خداگونه ...

ممولینازنین و خون‌گرم که شادترین و باصفاترین روزهای این وبلاگ، مدیون خوبی‌ها و لطف‌های اون خانوم بامعرفت و بامرام بوده!
نداخانوم کُرد باغیرت که گاهی عین رعد و برق سر میزنه و میره!

نگینعزیز، صاحب وبلاگ بارونی «پرسه‌هایی که تا ادامه‌ می‌روند»

نیلوفرعزیز، که توی پیاده رو کافه راه انداخته و گاهی هم به این وبلوگ نفله سر میزنه!

ویکایعزیز که به یُمن قدمش، وبلوگ درپیت ما اینترنشنال شد و ما خیلی کیف فرمودیم!

یولدوز*همیشه درخشان و باوفا، همسایه‌ی امام مهربونی‌ها که چارشنبه به چارشنبه توی زیارتاش یاد همه‌ی ما هست!

و ...


(اونایی که یادم بوده رو نوشتم! اگه کسی از قلم افتاد، ببخشه واقعا! چون محل کارم هستم و واقعاً تمرکز کافی ندارم! حتماً تذکر بدین تا اضافه کنم ...)
و همه‌ی همه‌ی شمایی که بی‌سر و صدا میاین و میخونین و شاید با لبخندی از پیشم میرین! الهی همیشه دلتون آروم و شاد و سرتون سبز و  تنتون درست و روحتون خدایی باشه و بهترین «مادر»های دنیا بشین ... !

تا یادم نرفته، بگم از دو تا خانوم نوآشنا که این دو تا بزرگوار، امسال اولین روز مادر بی‌مادر رو می‌گذرونن ...اینجاواینجا... خدا روح همه‌ی مادرها رو همنشین پاکترین بانوی دو عالم بکنه ... .

درخواست:اگه موافق هستین، توی کامنت‌دونی این پُست با هم مشاعره کنیم! اونم با شعرهایی با مضامین مربوط به «زن» و «مادر» و «همسر» و ترجیحاً طنز‌آمیز و با اولویت شعربافته‌های خودمون! چراغ اول رو هم خودم روشن می‌کنم! پس بسم الله!


  • یارو گفتنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی