یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

دامن شادی چو غم آسان نمی‌آید به دست
پسته را خون می‌شود دل، تا لبی خندان کند ...

آخرین مطالب

مسابقه‌ی تفسیر التصاویر

سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۴:۳۴ ب.ظ
یادداشت‌های یک پسر شوریده - مسابقه‌ی تفسیر التصاویر


مشتریای قدیمی وبلوگ درپیت ما یادشونه که توی اون یکی وبلوگ منهدم‌شده، چند جور مسابقه داشتیم که یکیشون مسابقه‌ی پرطرفدار«تفسیرالتصاویر»بود! و اینک بعد از گذشت چهار ماه از گور به گور شدن اون خدابیامرز(!) به ذهنمون رسید که کم کم بساط اون مسابقه‌ها رو راه بندازیم! به همین خاطر در این شب رؤیایی(!) بر آن شدیم که از باب دست‌گرمی هم که شده، یه مسابقه‌ آتیش کنیم تا ببینیم بعدش چی میشه! مطمئنّاً استقبال شدید شما خواننده‌هایگرامیموجب شادی روح بازماندگان خواهد بود!و امّا مسابقه:

به تصویر ذیل با دقّت توجّه کرده و دل‌نوشته‌هایتان(!) را در مورد آن بنویسید! به زیباترین، رمانتیک‌ترین،سرخوش‌ترین، خُل‌مشنگانه‌ترین و حکیمانه‌ترین دلنوشته‌ها،جوایز ارزنده‌ای تعلّق خواهد گرفت!

*

**

***

****

*****

******

*******

******

*****

****

***

*




پس‌نوشت یکم:عزیزانی که قصد استفاده از «چیزای به درد بخور» کنار وبلاگ رو دارن، اولش یه مشورت بگیرن که یه وقت اون خرت و پرتها کار دستشون نده! آخه اون صفحه یه جورایی جعبه ابزار این یاروی نفله است و شاید به درد همه نخوره!

پس‌نوشت دوم:با احترام به همه‌ی بازدیدکنندگان نازنین و کامنت‌گذاران نازنین‌تر، کامنت‌دونی مثل همیشه باز بازه! فقط اگه اجازهبدین، از این به بعد واسه کامنت‌هایی که خطابشون بهدوستای دیگه هست، با گذاشتن یک شکلکتشکّر کنم و فقط کامنت‌هایی رو جواب بدم که خطابشون به این حقیر سراپا تقصیره! باز هم ببخشید!


و اما دل‌نوشته‌های برگزیده!


یولدوز* بعد از تأمّلی فراوان و سوزاندن مقدار زیادی فسفر و کلسیم و اورانیوم نوشت:


ما مغزمون ارور دادهخو یه فکری واسه خاطر مغز فندوقی ها هم میکردید دیگهحالا من فقط باید نیگا کنم


شاید دیگر بارانی نبارد... با دیدن این تصویر متأثّر شده و در اوج حالی به حالی شدن سرود:

 بغضم گرفته وقتشه ببارم
چه بی هوا هوای گریه دارم،
باز کاغذام باتو خط خطی شد
خدا این حسو حالو دوس ندارم


کلاغ دمسیاه با نوشتن این کامنت، مهر تأییدی بر نظریات فروید زد:
سمت راستی داره میگی کیمی جون بیا منو بگیر ..اونا هم میگن بیا ما رو بگیر بخدا و کیمی جون هم میخنده و تو دلش میگه ..مگه مغز خر خوردم که زن بگیرم

چون این کامنت برنده مسابقه هست حق کپی از آن محفوظ و متخلف تحت پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت

معصومـﮧ عزیز! آخی! طفلک ورپریده با تجدید خاطره‌ی صف صبحگاهی مدرسه‌ی ترشیده‌ها، چنین نگاشت:
سرباز ها...
هم باهم...
هم صدا...
"تو رو خدا منو بگـــــــــــــــــــیر!!"

این بود دلنوشته من خخخخخخ

یوزی عزیز، ادیب گرانمایه(!) استعدادهای فروخورده‌اش در هزار و یک‌شب نویسی را با کمک پروردگار مهربان به این صورت شکوفا نمود:
دل نوشته من :

روزی روزگاری یک مشت دختر ترشیده بودند که هرشب خواب شاهزاده سوار بر یابوی سفیدشان را میدیدن و در فراق او هی عرعر میکردن
آنها از فراق جانسوز یار گوگوری مگوری شان سر به پادگان گذاشتند
تا اینکه ناگهان روزی خداوند بر این بدبختان ترشیده ی کپک زده ی ورچلوسیده رحم آوردو شاهزاده ی رویاهایشان از راه رسیدبه میمنت و مبارکی ایشالا
آنان چون مرید خود را دیدند هی از خوشحالی مویه کردن و گفتن ای عجیجم عجقم جوجوی من بلاخره از راه رسیدی دلبرکم
او هم خندید و گفت ای نسوان گریه نکنید و سرمن با همدیگر دعوا نکنیدو خشتک همدیگر را جر ندهیدغصه نخورید من تواناییهام بالاست
همه تونُ باهم میگیرم
و اینگونه همشون تا سال های سال خوش و خرم زندگی کردند دسته جمعی



زبله، همچون همیشه در حالی که از شدّت جیش به خود گره می‌خورد(!) و همچنین باز هم در حالی که همچون همیشه از دست مشتریان ...س‌خرش شکار بود گفت:
اون زنه که صورتش سرخ شده از گریه داره میگه : ای کیم ایل جان به این یاروجان رحم کن و اعدامش نکن ما زنای بدبختش اواره کوچه و خیابون میشیم ها..یه نگاه به پشت سرت بنداز اینا همه زنای حرمسراشن..پس رحمت کجا رفته مرد...تورو به ابر فضر رحم کن..بچه هامون بی بابا نشن..
اون پشت سریا هم دارن دسن میزنن و میگن یارو یارو یارو یارو اگه اعدامش کنی میزنیمت با جارو جارو

سیمرغ؟! بله! سیمرغ! باید خیلی شاسمیخ باشیم اگر جز این را از این جانور فضول و همه‌جاسرک‌بکش انتظار داشته باشیم:اینکه کیمجونگیل خانِ غازاره، داره میره جنگ، اهل و عیالاتش ریختند دورشو دارند باهاش خداحافظی می کنند، اون لبخند شرارت بارشم از این جهته که عینهو فتحعلی گوربه گورشاه خودمون، داره میره یه تیکه زمین! بده یه تیکه! نازنین! بگیره
منتها کور خونده، همون بلایی که سر ما اومد، سر اونم میاد
میگی نه، خودت ببین
اول به افتخار شاخ داماد
###############
بزن کف قشنگه رو
########################
حالا پرده برداری میشود از چهره عروس خانوم
############################
اینم بچه شون
############################
جمعیت مشایعت کنندگان عروسی که گمونم همه شون از فامیل دامادند
##########################
اینم قراره بگیریم واسه تکمیل حرمسرای تو
###########################
اینجوری نکن شکلتو، جلوی مردم زشته
###########################
و این چنین خوش و خرم در کنار هم ....
###########################


همین‌جا تا یادم نرفته خطاب به سیمرغ عزیز عرض کنم که: ای که الهی تخمات بتّرکه دم‌بریده‌ی ورپرده! بعد کلّی تایپ کردن، همه‌ی مطالبم -به دلیل لینک و اسکریپت غیرمجاز- پرید! مقصّرش هم توی ذلیل‌مرده بودی با اون لینکای کوفت و زهرماریت!!


بیدل مهربان و همیشه در صحنه، با مشاهده‌ی تصویر به یاد اوضاع قمر در عقرب اندرونی ما افتاد و مادرانه چنین نگاشت:
از همینجا با اجازه یاروو سمت جدیدم رو خدمت ضعیفه ها و کاندیداهای ضعیفه گی اعلام میکنم:
اینجانب بیدلی با ترفیع درجه از سمت ننه همایونی به مشاور اعظم در انتخاب ضعیفه های همایونی و مسیول ثبت نام حرمسرای همایونی با افتخار نایل آمده ام....
لازم به ذکر است که فاکتورهای جدیدی جهت ارتقای درجه ضعیفه ها از ضعیفه به بیگم تعریف شده که در اولین فرصت به حضور شما عزیزان اعلام خواهد شد...
با تشکر بیدل بیدلیان

سمیرا نامجو که در دوران برزخی عقد به سر برده و هنوز از حادثه‌ی تصادم تنش گرم است و سرش سبز(!) و این را نگاشته:

من میتونم در موردش اینو بگم:

ای عشق همه بهانه از توست


بانوی گرامی این عکس و این کامنتدانی درپیت را مجال مناسبی برای عرض اندام استعداد فیلم‌نامه‌نویسی خود دیده، و اولین سکانس‌های فیلم سینمایی «یک کیم و چهل قلندر!» را تحریر فرمودند:

روز خارجی . زن آویزون با حالت گریه : پاشو ای مست که دنیا همه دیوانه ی تست / همه آفاق پر از نعره مستانه تست / شمع من دور تو گردم به کاخ شب وصل / هرکه توفیق پری یافته پروانه ی توست / ...... بعد با حلقه ی اشک توی چشم های زمزمه می کنه کیم جونگ ...... و از صحنه خارج میشه .....
روز داخلی . محضر .همون زن آویزون کنار کیم جونگشون با لباس عروس ......

+ شعر معجزه می کنه ها !!!!!


ندای عزیز که ظاهراً آخرین حمامشان را به زور کتک والده‌ی محترمه، شب عید رفته و هم‌اکنون از بوی ترشی+عرق، حتّی خودشان هم به تنگ آمده‌اند، نوشته‌اند:

به  بابا شهلا چشم !
بابا حقیر سراپا تقصیر !


این پسره تویی !
چون تپله و ترشیده !
موهاشم ریخته !

می خوای بری حموم و زنهای حرمسرا دارن اصرار می کنن ک بذا من بشورمت !

اونی هم ک بازوی چپت رو گرفته در کنارش نیت های پلید دیگه ای هم داره ک کاملا واضحه !


من برا چایزه م شارژ می خوام یارو جان !

مونا هم با نگاهی آسیب‌شناسانه نسبت به پدیده‌ی بالا رفتن سن ازدواج دختران ترشانده‌شده(!) گفته‌اند:
خواستگار رو بچسبید که شاید تنها شتر بخت شما باشه

مـن نیز با خیره شدن به تصویر و در حالی که باسن خودکارش را می‌جوید، اولین اپیزود از اپرای «کیمی و لیلی» را با الهام گرفتن از رمانس جومونگ و سوسانو چنین دکلمه کردند:
آه ... کیمی (اسم احتمالی مَرد) نرو . من پاسخ فرزندان را چه بدهم ؟ چشمانشان تنگ است ... گریه کنند از چشمانشان چیزی نمی ماند .
ای مرد ... مَــرو :(
| البته هنوز نمیدونم مرد میخواد برود یا زن ها |
چیز بهتر تو ذهنم اومد مینویسم

و سرانجام، memol بزرگ و عارف‌پیشه که تاکنون کامنت‌های ادباء ارجمند را با لبخند نظاره کرده و هر از گاهی دستی به ریش -اه ببخشید!- گیس سپیدشان می‌کشیدند، بالاخره سر از جیب تفکّر برآورده و چنین سرودند:
عاغا شعر پروین یادتونه " روزی گذشت پادشهی از گذرگهی " ؟

اینو بر اساس اون شعر نوشتم ولی حوصله ام نشد رو وزن و قافیه اش کار کنم! از روح پروین هم عذر میخام که شعرشو خراب میکنم!!!
روزی گذشت "کیم جونگ ایلی " از جمع دختری
فریاد شوق از دل هر ترشیده ای بخاست

پرسید زان میانه یکی با دو چشم خیس
کاین " کیم" کیست که بر سر او ماجراست؟

آن یک جواب داد چه دانیم ما که کیست !
پیداست آنقدر که یکی معدنی از طلاست

نزدیک رفت پیردختری فهمیده و بگفت :
حقا که "کیم" مرد رویایی من و شماست

باقی نمانده دگر مردی در این دیار
مارا تنها به ازدواج با او امیدهاست!

بر قطره قطره اشک ضعیفه ها نظاره کن
ای کیم تا که بدانی که کی کجاست!!!

تا شبی دیگر و تصویری دیگر و مسابقه‌ی تفسرالتصاویری دیگر، دماغتان فربه و یارانه‌تان متّصل باد!

  • یارو گفتنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی