یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

دامن شادی چو غم آسان نمی‌آید به دست
پسته را خون می‌شود دل، تا لبی خندان کند ...

آخرین مطالب

جام جم

يكشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۹ ق.ظ
یادداشت‌های یک پسر شوریده - جام جم

 

گمونم بیشتر از صد سال عمرشه، ولی می‌دونم که اقلا هفتاد هشتاد سالی هست که دیگه لب به نجسی نزده! یعنی آمار سه-چهار نسل آخر صاحباش رو دارم که هیچکدوم اهلش نبودن و این توی خونه دست به دست شده، شاید فقط برای این که باشه، شاید هم به خاطر اون دو بیت شعر بالاش -که شاید دل صاحب ذوقی رو به دست آورده- و شاید هم به خاطر نقش و نگار کَف ِش -که شاید چشم اهل هنری رو به خودش کشیده-

 

http://s5.picofile.com/file/8130968000/5.jpg

از شعری که روش نوشته شده معلومه که استاد پیاله‌ساز، اونو برای چه استفاده‌ای ریخته و تراشیده و روش قلم‌زنی کرده، ولی چرخ روزگار اینطور حالی به حالی‌ش کرده...

سالی یکی دو بار از توی گنجه درش میارم و با پنبه و سرکه به جونش میفتم و حسابی برقش میندازم، امّا غفلت غم‌انگیز سال و ماه، باعث میشه فراموش کنم مرتّب بهش برسم و گاهی حسابی کدر و سیاه میشه...

 بهش میگم: چه کردی پیاله جان؟! چه کردی که تویی که برای ناپاکی ساخته و پرداخته شدی، اینطور دست و دل شستی و حالا رهیده و پاکیزه، توی گنجه همنشین قلمدون و شمعدونی و سُبحه و سجّاده شدی، ولی جام جمی که صانعش برای پاک بودن نگارینش کرد، حالا به زیغ و زنگار، روز به روز سیاه‌تر و تیره‌تر ...

و بهم میگه: «نومید مشو ای جان، در ظلمت این زندان»*که صانع نگارگر، امشب فرجه‌ای داده که با پنبه و سرکه به جون ِ جام جم بیفتی و باز هم تر و تمیز و برّاق، بذاریش کنار سُبحه و سجّاده و شمعدونی و قلمدون و من ِ پیاله‌ی برنجین!

 ********

شراب تلخ می‌خواهم که مَردافکن بود زورش

http://s5.picofile.com/file/8130967926/1.jpg

که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

http://s5.picofile.com/file/8130967968/2.jpg

سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش

مذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش

بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن

به لَعب زهره‌ی چنگی و مریخ سلحشورش

کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردار

http://s5.picofile.com/file/8130967984/3.jpg

که من پیمودم این صحرا نه بهرام است نه گورش

http://s5.picofile.com/file/8130967992/4.jpg

بیا تا در می ِ صافی‌ت، راز دهر بنمایم

به شرط آن که ننمایی به کج طبعان ِ دلْ کورش

نظر کردن به درویشان منافی ِ بزرگی نیست

سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش

کمان ابروی جانان نمی‌پیچد سر از حافظ

ولیکن خنده می‌آید بدین بازوی بی زورش

 http://s5.picofile.com/file/8130968018/6.jpg

 

اصل مطلب:این شب، یاد ما هم باشید!

 

* مصرع از مولوی

 

پس‌نوشت:

ممولی عزیز! شرمنده‌ایم از غفلت ...

نبودنت خیلی به چشم و دل سنگینه! زودتر برگرد ...

 

27

 

  • یارو گفتنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی