یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

دامن شادی چو غم آسان نمی‌آید به دست
پسته را خون می‌شود دل، تا لبی خندان کند ...

آخرین مطالب

ترّهات (1)

جمعه, ۱۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۱۳ ب.ظ
یادداشت‌های یک پسر شوریده - ترّهات (1)

آدمهایی مثل من چقدر خوشبختند! می‌گویید چرا؟ بیایید این کنج حیاط کنارم بنشینید و دستهایتان را با ها گرم کنید تا برایتان بگویم!

توی عمرم تا به حال لب به هیــــــــچ دودی نزده‌ام! حتّی یک پُک قلیان هم نکشیده‌ام! باورتان بشود یا نه، حتّی از کافئین قهوه و تئین چای هم فراری‌ام و سال‌های سال است که حتّی یک فنجان چای ننوشیده‌ام! دو ردیف دندان سالم سالم دارم که حتّی یک خال سیاه هم ندارند و اصلاً نمی‌دانم دندان‌درد یعنی چه!

شاید به نظرتان خیلی خنثی و ماست به نظر بیایم! ولی باور کنید من یک دانه دشمن هم ندارم! یعنی آنقدر با خلق خدا خوب تا کرده‌ام که آنهایی که می‌شناسندم، دلشان نمی‌آید دشمنم باشند! حتّی اگر گاهی دلشان را سوزانده و شکسته باشم!

من خوشبختم، چون از رانندگی بیزار و فراری‌ام! خیلی نوبر است، نه؟! بله! از رانندگی و ماشین داشتن فراری‌ام، چون مدّتی ماشین داشتم و روزی از آن مدّت، دلم درد آمد وقتی دیدم حجم ماشین پارک شده‌ام کنار کوچه، راه پیره‌زن همسایه را با ساک خریدش چند متری دور کرد و روز دیگر، اعصابم خرد شد که بوق ماشینم طفل شادمانی را که به دنبال توپ رنگین‌کمانی‌اش می‌دوید، ترساند...

در عین حال که دشمنی ندارم، هیچ کس هم من را برای خودم دوست ندارد! شاید فکر کنید دارم خودم را لوس می‌کنم، ولی باور کنید هیچکس تا لَنگ ِ ماجرایی نباشد، یادی از من نمی‌کند! همین الآن نگاه کردم، توی مخاطبین گوشی‌ام 1389 اسم دارم، ولی اگر خدای نکرده یک روز دلم از دنیا گرفته باشد، هیچکدام از این‌ها مخاطب درد ِ دلم نیستند! و شک نکنید که من این را هم از بزرگترین خوشبختی‌هایم می‌دانم! چون توی این تنهایی پر از تن‌ها، یادت می‌افتد که تنها کس، هم اوست و بس!

از خوشبختی‌های دیگرم این است که من روزی یک وعده غذا بیشتر نمی‌خورم! نه! نه! اشتباه نکنید! مرتاض نیستم اصلا! به لطف خدا دستم هم خالی نیست! بیشتر نمی‌خورم، چون احساس می‌کنم بیشتر از آن یک وعده به درد «کائنات» نمی‌خورم و اگر بیشتر بخورم، آن برچسب انرژی‌ام، از این هم بیشتر به سمت نارنجی و قرمز میل پیدا می‌کند!


http://www.momtaznews.com/wp-content/uploads/2012/10/b3bd3ae6d00795dec8ea585fdf906355.jpg

می‌دانید رفقا! خوشبختی فقط این نیست که بخندی و دست‌افشانی و پای‌کوبی کنی! من با اشک‌هایم هم خوشبختم! باورتان نمی‌شود این مرد گنده چقدر اشکش دم ِ مشکش است! یک چیز خنده‌دار بگویم؟! چند روز پیش به یکی از شاگردهایم تشر سختی زدم! حدس می‌زنید چه شد؟! بله! اشک خودم سرازیر شد و بیرون رفتم!

خوشبختی دیگرم این است که خیلی راحت می‌توانید خوشحالم کنید! گاهی همین شکلککه برام می‌گذارید، یا حتّیو حتّی حتّیهم شادم می‌کند! حالا هرچقدر هم مردم بگویند که این لبخندها مجازی‌اند و دلخوشی‌ الکی‌اند و... توی کَتم نمی‌رود! من باور خودم را دارم، هرچقدر هم زود و ساده باشد...

اصلاً بزرگترین خوشبختی‌ام همین ساده‌باوری و زودباوری‌ام است! یعنی فکرش را هم نمی‌توانید بکنید که چقدر راحت باور می‌کنم دو کلمه‌ی «دوستت دارم» را! گاهی مغز بی‌خِردم به دلم تشر می‌زند که «خُل جان! باور نکن! این از ته ِ دل نیست! حتماً کارت دارد که این را می‌گوید!» ولی قلب خردمندم می‌گوید: «عیبی ندارد! همین حسّ هم برای گرم کردنم کافی است! خدا را شکر کن که همین هم هست! و گرنه از تپش باز می‌ایستم و وقتی من بایستم، اوّلین عضو بدن که فلج می‌شود و از کار می‌افتد، تویی!»

بهرحال، خوشبختم دیگر! خیلی خیلی خوشبخت! بیشتر از این سرتان را درد نمی‌آورم! به اندازه‌ی کافی سردتان شده گمانم! بفرمایید توی اتاق گرم و روشن و کنار بخاری با چای داغ خودتان را گرم کنید و لبخند بزنید! نگران من نباشید! خاطرات و فکر «خوشبختی‌»هایم، گرمم می‌کنند! همین کنج تاریک و سرد حیاط بهتر می‌توانم بهشان فکر کنم! شاد باشید!

...

پس‌نوشت: فکر می‌کنی بیشتر خراب لبخندهایت شدم یا گریه‌هایت؟!


  • یارو گفتنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی