یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

دامن شادی چو غم آسان نمی‌آید به دست
پسته را خون می‌شود دل، تا لبی خندان کند ...

آخرین مطالب

1500 تومنی...

يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۵۱ ق.ظ
یادداشت‌های یک پسر شوریده - 1500 تومنی...


تراول تانخورده را انداز ورانداز کرد، رو به نور گرفت و با عینک ته‌استکانی‌ش با دقّت نگاهش کرد، با انگشت چند بار آرمش را مالید و در آخر با نگاهی مردّد توی چشمهایم، انگار توی رودربایسی گیر کرده بود، گذاشتش توی جیبش و بقیه پول را که چند اسکناس کهنه بود با دقّت و کندی از توی دخل برداشت و برگرداند؛ آمدم توی جیبم بگذارم که اصرار کرد بشمار! گفتم قبول دارم، گفت: ممکن است اضافه داده باشم! شمردم، پنج تا هزار تومانی و پنج تا دوهزارتومانی، می‌شد پانزده‌هزار تومان و سی و پنچ هزار تومان هم جنس خریده بودم... «درسته حاجی، خدا برکت بده، ممنون! یا علی...»

توی صف نانوایی جیبم را خالی کردم که مرتّبش کنم، لابلای اسکناس‌ها این را دیدم:


http://s5.picofile.com/file/8150522118/1500.JPG

دوباره پولها را شمردم، بله، این هم یکی از همان دو هزار تومانی‌ها بود! به گمانم خود پیرمرد هم خبر نداشت و همینطوری که دستش آمده بود، به من رد کرده بود؛ لبخند زدم و برای یادگاری گذاشتمش توی کیفم و با خودم فکر کردم که اگر اسکناس‌ها را از آنطرف می‌شمردم، حتماً هزار تومان کم می‌آمد!

اسمش را گذاشتم اسکناس 1500 تومانی! اسکناسی که البتّه نه هزار تومان و نه حتّی پانصد تومان نمی‌ارزد... شاید اگر بانک ببرم، حتّی یک تومان هم برش ندارند!

********

از این طرف، زندگیم را که می‌بینی، قاطی آدم‌های خوبی که دور و برم هستند، به نظرت آدم هستم و به این چیزی که دیده می‌شوم می‌ارزم ... اگر بچرخانی‌ام و از آن طرف نگاهم کنی، شاید نصف آن چیزی که اوّل فکرش را می‌کردی هم نَیَرزم ... و وای به روز داوری و «وای از آن روز که از پرده برون افتد راز» و معلوم شود که به یک پول سیاه هم نمی‌ارزیده‌ام...

********

پس‌نوشت: ارواح مؤمنین، رها از هر تعلّق و قید و غم و کینه و غرور و غفلتند و آن طرف خط، دیگر نه گناهی می‌کنند و نه واجبی را ترک می‌کنند... پس باور دارم که جواب ِ واجب «السّلام علیکم یا أهل لا إله الّا الله» را -لابد با تحیّت احسن- می‌دهند و از این رو می‌گویم:

ارواح مؤمنین که تویشان یک عالمه شهداء و اولیاءالله هم بودند، به تو سلام رساندند... .


  • یارو گفتنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی