بازپخش (1): به نام او ...
شوخی که نیست! صدا و سیما با آن همه بودجه عریض و طویل (و ایضا عمیق و قطور!) و خیل عظیم دست(و ایضاً پا!) اندر کار، وقتی یک سریال آبکی از خودش دَر میکند، برای دهها و یا شاید صدها بار بازپخش میکند! یعنی آنقدر پایش را رویش گذاشته و با فشار میچرخاند که حسابی پخش زمین شده و دیگر با هیچ کاردکی جمع نشود! آن وقت ما (یعنی این یاروگفتنی درب و داغان) با این همه کمبود بودجه، و محدودیت ذوق و قلم، مطالب وبلاگ را که ماهیان (!) متمادی برایشان قلمفرسایی و مخسوزی کردیم، به همین راحتی رها کنیم و برویم؟! نخیر آقا! ما نعمتزوال نیستیم! ما هم بلدیم بازپخش کنیم! پس تصمیم گرفتیم بعضی مطالب آن جوانمرگ ناکام را، با یک سری تغییرات جزئی، به این مکان جدید منتقل نموده و زحمت مالیدنش را به شما خوانندگان عزیزتر از جان موکول نماییم!! پس با اجازه!
و اینک پُست اول آن تیر به جگر خورده که در تاریخ سهشنبه شانزدهم مهرماه 1392 و در ساعت 11:11 دقیقه نوشته شد:
ز هشیاران عالم هرکه را دیدم غمی دارد ... دلا دیوانه شو! دیوانگی هم عالمی دارد!
صاحب این قلم ادعایی در طنزپردازی ندارد، بلکه طنزخوان قابلی است! چونان مردان دلاور قدیم*که آشپز نبودند، ولی از خوردن آش لذتها میبردند و کِیفها میکردند!
پس به قول «یارو گفتنی» مینویسیم که نوشته باشیم!
به امید یاری آن مهربان و همراهی شما نازنینان ... .
یا حق
--------
* عرض شد مردان قدیم، زیرا مردان جدید، چنان که افتد و دانی، ذوقی شائق و دستی دراز دارند در پخت و پز و ایضاً تعویض مایبیبی و اخیراً مایلیدی!!
- ۹۲/۱۰/۱۴