چک آپ
صبح از طرف محلّ کار رفتیم چکاپ دورهای سالانه؛
اولش نمونهگیری خون بود؛ یه پرستار مهربون و ناز، با سیبیلای قمر در عقربی (هه! خیال کردین یارو میره پیش پرستار زن؟؟!! عمرا!!راستش گیرمون نیومد!!) آستین مبارکمو بالا زد و در حالی که ندید پدیدانه به دوبندهم خیره شده بود، سوزن سرنگ رو اشتباهی به استخون آرنجم فرو کرد و باعث شد مشتم در یک واکنش غریزی به زیر پوزش اصابت کنه و جیغش به هوا بره! این از این!
بعد از اون نوبت به آزمایش -گلاب به روتون- ادرار رسید؛ وقتی به دبلیوسی مربوطه برای نمونهگیری مربوطه مراجعه کردم، یه آقاپسر جوون رعنا یواشکی در گوشم گفت: نمونهی سالم فقط پنجهزارتومن! نمیدونم کجای این قیافهی نکرهی من به معتادایی میخورد که برای تست اعتیاد میرن اونجا و این باعث شد که با شغلی جدید و آبرومند و با درآمد صددرصد حلال (جیشفروشی!) آشنا بشم! جداً آدم خلّاق باشه هیچوقت بیکار نمیمونه!! اینم از این!
بعد از ارائهی نمونهی فوق به پنجرهی مربوطه، راهنماییم کردن به اتاق دکتر قوزبیلاخیان که نمیدونم با کدوم باجناقش دعواش شده بود که مدام غرغر میکرد و تلافیشو سر من بیمار (البته بیمار الکی! چیزیم نبود خوب!) خالی میکرد! این آقادکتر مهربون با همون چوببستنیهای معروف افتاد به جون سولاخ سمبههای بدنم (البته همهش نه ها! فقط گوش و دهن و بینی! بر فکر بد لعنت!) و بعدشم دندونامو شمرد و یه کم با لقلق و تقتقشون بازی کرد!! بعدشم فشار خونم رو اندازه گرفت و گفت 12 روی 8 هستی و خیلی خوبی! منم گفتم اختیار دارین و خوبی از خودتونه که نمیدونم چرا با لگد زد به ساق پام و گفت گم شو بیرون! اینم از این!
بعدش یادم اومد که ای داد بیداد! دکتر قوزبیلاخیان یادش رفت قد و وزنمو با ترازوی مجانی توی اتاقش اندازه بگیره! لذا زدم به در ننه من غریبم و دوباره برگشتم اتاقش و خودمو وزن کردم و چون دیدم دوباره داره چپ نگاه میکنه، از ترس جونم متراژ رو هم گذاشتم واسه محل کار و کارمند تاسیسات که یه متر فنری خوب داره و کارمو راه میندازه و از اتاقش متواری شدم! اینم از این!
حالا هم خدمت شما رسیدم که بگم به لطف خدا و علیرغم همهی پیشبینیهای انجام شده، سالم سالم بودم و حتّی یک اپسیلون ترشی یا شوری اضافی هم توی خون و جونم نبود و همچنان همهی شمارو دوست دارم! همین!
خوشخبری:مشتریای وبلوگ قبلی یادشونه که یه خوانندهی باصفا و ترشیده و باکمالات و نفلهای داشتیم که از قضا توی یه مسابقهی تفسیرالتصاویر برنده شد و معالاسف یه دفگی گم و گور شد و جایزهش (بیست هزار ریال شارژ! یعنی به عبارتی 20000 ریال شارژ موبایل)به گردن ما موند! حالا به عرضتون میرسونم که بالاخره پیداش کردیم و اون جایزهای که واسهی سرش گذاشته بودیم ملغی شد! و البتّه جایزهی خودش محفوظه و عنقریب بهش اهدا خواهد شد!
معرّفی میکنم:
ترشیدهی ورپریده: سرکار خانم مهندسه بنت الپاپای گرامی! با اسم مستعار جدید پشه!
بازگشت شکوهمندش رو به خودمون و شما تبریک عرض میکنیم و همه با هم شعار میدیم:
همیشه، با پشه! بی پشه، نمیشه!
- ۹۲/۱۰/۳۰