بالاخره تباینجام جهانی به وبلوگ درپیت ما هم رسید و مارو بر آن داشت کهاز سر تغار کشکسابی خودمون بلند بشیم و دست به کیبرد شده و علیرغم این که دیگه از سن و سالمون گذشته و علاقهی چندانی به این مقوله نداریم، بیایم چند خطّی قلمی کنیم!
موشک جواب موشک!
مراسم قرعهکشی جام جهانی که یادتونه؟! همون مراسمی که دستهای استکبار جهانی و تهاجم فرهنگی غرب،این چهرهی معلومالحالرو بالای تریبون فرستاد تا جوونای دستهگل فوتبالدوست این مملکت رو منحرف کنه؟
این یاروی گچمغز شما با همهی نفلهگی و بلاهتش از همون موقع میدونست که متولّیان فرهنگی مملکت قطعاً دست روی دست نمیگذارن و مسلّما هروقت موقعیتش شد، با اقدام فرهنگی مناسب و کوبندهای، چشم دشمنان اسلام و مسلمین رو در میارن؛ تا این که همین چند روز پیش انتظارها سر اومد و این ضدحملهی فرهنگی کاملا مناسب، بهنگام، مقتدرانه و دشمنشکن، ضربهی محکمی به چیز دشمنان وارد کرد!
هر تنبونک جیغ و گلگلی و چارخونه، پرچمی افراشته در راستای اعتلای فرهنگ میهن!
جام یا چماق؟!
موضوع دیگهای که مخ کپکزدهی مارو چند روزیه به خودش مشغول کرده اینه که واقعا این چیه؟!
والّا اگه این جامه، پس این چیزایی که قدیما توش آبانار و شربت زرشک(!) میخوردیم چی بود پس؟!
و اگه اینا جامه، پس اونی که به تیم برنده میدن که بیشتر به چماق شبیهه تا هویج -ببخشید!- جام!!
این چه جهانی است...؟!
خوب یکی نیست به ما بگه: مگه بیکاری که میریاینجاآمار درمیاری که مثلا از هفت میلیارد و خردهای جمعیت دنیا، نصف بیشترشون توی چند تا کشور میکروسکوپی و غیرقابلتوجه و نادیدنی(!) مثل چین و هند و اندونزی و پاکستان و بنگلادش و فیلیپین و ویتنام و ... اصلا و ابداً اینطوری که ما فوتبال رو جدی گرفتیم، آدم حساب نمیکنن و سر و دست براش نمیشکنن؟!
حکایت ما فوتبالیــّون(!) حکایت اون مورچهایه که آب توی لونهش افتاده بود و جیغ میزد که آآآآآآآآآی! دنیا رو آب برد!!
عـَرَق ِ ملّی!
شاید شما هم اشکهای این نیمار بیمار(!) بچهسوسول قرتی لوس رو موقع خوندن سرود ملّی برزیل (ابتدای بازی برزیل و مکزیک) دیدین! مرد گنده همچین آبغوره میگرفت که یه آن به ذهنمون رسید از این به بعد بجای نیمار، «نازنیننیمار» یا «گیسگلابتوننیمار» یا حتّی «ماثنانیمار» صداش کنیم!
یکی نیست بهش بگه هوی! گندهبک! قبل فوتبالبازی، برو مردونگی و چغری و عشق به مام میهن و این چیزا رو از این دو تا بزرگوار یاد بگیر که موقع پخش سرود تیم ملی (اول بازی با نیجریه) استوار و محکم، عین ماست(!) فقط روبرو رو تماشا میکردن و حتّی از یک لب زدن الکی هم دریغ کردن!!
چو گل بسیار شد، پیلان بلغزند!
این بندهی خدا حاج آقای چی معروف به حاجی گیرینوف، به اتّفاق جمعی از اصحاب وفادار، بعد عمری مطربی، خدا قسمتشون کرد یه توک پا مشرّف بشن به بیابونهای گرم و بیآب و علف برزیل تا توبه کنن و استقون(!) سبک کنن و بار گناهشون رو همونجا چال کنن و صاف و صوف برگردن وطن:
قربون اون چهرهی نورانی و شال سبزت! یا حرضت(!) سید گیرینوف!
ولی چون سختیها و ریاضتهای بیابونهای برزیل، به اندازهی کافی انسانساز و گناهپاککن نبود، بندگان خدا مجبور شدن در یک همچین صحنههایی، فشار قبر رو هم برای خودشون سیمولیشن کنن!
بندهی خدا چقدرم معذّبه!
و البتّه مدیونین اگه فکر کنین توی کار فرهنگی - تبلیغاتی برای میهن عزیزمون کم گذاشتن!
چیه؟! نکنه شما هم تا حالا فکرمیکردین سبز پرچم بالاست و سرخش پایین؟! از خدا بترسین و برین توبه کنین!
خدا دیده و داده!
شادی مردمرو بعد از تساوی قهرمانانه(!) با تیم مدّعی قهرمانی، یعنی نیجریه مشاهده فرمودین؟!
ما مُرده و شما زنده! ببینین این مردم خرّمدل، بعد از برد ایران در مقابل تیم آرژانتین و احتمالاً قهرمانی این دورهی جام جهانی، چه خواهند کرد!
********
بگذریم! بالاخره این سی روز پر تب و تاب هم تموم میشه و یکی میبَره و سی و یکی میبازن و ما میمونیم و خاطراتی اینچنینی:
پسنوشت:تاریخ نگارش این پست، 29/3/1393 بود که ایران هنوز دو تا بازی با آرژانتین و بوسنی رو نکرده بود؛ نیمار هم مصدوم نشده بود؛ ما هم عاقل و تائب نشده بودیم!!
واپسنوشت:توی متن اولیّه یه تغییراتی اعمال شد!
37
- ۰ نظر
- ۱۶ تیر ۹۳ ، ۱۴:۰۰