یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

دامن شادی چو غم آسان نمی‌آید به دست
پسته را خون می‌شود دل، تا لبی خندان کند ...

آخرین مطالب

بازپخش (4): تاریخچه‌ی کامنت‌گذاری 1 و 2

چهارشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۲، ۰۶:۰۰ ب.ظ

(قسمت نخست، نوشته شده در یکشنبه دوازدهم آبان 1392 ساعت 8:0)

نقل است که اولین کامنت تاریخ را را در دوره‌ی پارینه‌سنگی مرحومه مغفوره گونداکونبابا در حدود یک میلیون و سیصد و بیست سه پونزده هزار و شصت و شونزده سال پیش در ذیل یادداشت نامزد هنرمندش مرحوم باتوملاروندا نگاشت. جریان این بود که باتوملاروندا روی دیوار غار بابای گونداکونبابا نوشته بود: «قرار امشب کافی‌شاپ سه‌بُز؛ اگه نیومدی میام با بابات میجنگم و نفله‌ش میکنم! یادت نره جیگر!» و دوشیزه گونداکونبابا هم یک تکه پی‌پی(!) خرس را برداشته و ذیل آن نوشته بود: «زرشک! ده تومن شارژ بفرست تا ببینم چی میشه! نفرستی هم بای میدم!»

از عاقبت این قرار و مدار عاشقانه خبری در دست نیست، فقط چند لکه خون در پایین سنگ‌نبشته دیده شده که معلوم نیست آیا مربوط به کلّه‌ی ابوی دوشیزه گونداکونبابا بوده یا کلّه‌ی خود دوشیزه گونداکونبابا یا این که قرار به خیر و خوشی انجام شده و این خون مال جای دیگر است!

مورّخین، نسل بعد کامنت‌گذاران را جماعت شنگولی دانسته‌اند که در مصر باستان، پایین فرمان‌های حکومتی زنده‌یاد توت‌آنخ‌آمون، پاچه‌خواری (یا پاچه‌خاری) کرده و باعث افتادن باد به غبغب و کلّه و دل و شکم وی شدند که در نهایت، نامبرده بر اثر فشار همین بادها مُرد! فور اگزمپل، در نوشتار ذیل ایشان به خط هیروگلیف کج کوله‌شان چنین مرقوم فرموده‌اند: «فشار شدیدی به دلم افتاده و روده‌هایم چون شش مار زنگی به هم می‌پیچند و اگر این پاچه‌خواران پشت سرم در کاخ نبودند، چقدر خوب می‌شد که راحت می‌شدم!» و در ادامه، دستمال‌کشی خوش‌خط به نام سینوهه (که برای لوس‌بازی از آواتار شاهین دستمال‌به‌دست استفاده کرده) دست به قلم شده و نوشته: «ای جانم به فدای رکتوم‌تان(!) سینوهه به قربانتان! سر و جانم فدای خوش‌بوی‌تان! جزّجگر بزند آن آشپزباشی لعنتی که هرچه می‌گویم در پیتزای مرغ حضرت توت جان، لوبیا و بادمجان نریزد، حالی‌اش نمی‌شود! الساعه می‌دهم مومیایی‌اش کنند قربانتان بروم قبله‌ی عالم جان!»


خوش‌بختانه در پاپیروس‌های بجامانده، سکانس‌های بعدی این ماجرا به دست آمده است. طی یک سری فعل و انفعالات شیمیایی، توت‌آنخ‌آمون راحت شده و آن دو نگهبان پشت سر ناراحت و در سکانس بعدی گریبان دریده و خود را به نیل درفکنده‌اند ... دِ اِند ! ... [سینوهه در حالی که دست در دست توت‌آنخ‌آمون دارد و همچنان پاچه‌ شلوارکش را می‌خارد، در افق محو شده و تیتراژ پایانی با آهنگ شیش و هشت بندری پخش می‌شود]

نسل سوم کامنت‌گذاران به اعتقاد دیرینه‌شناسان خیلی خوشحال بوده‌اند! سرسلسله‌ی این نسل طلایی (!) را می‌توان شادروان کامبیزخان دوم دانست که در ذیل بخشنامه‌ی پدر بزرگوارش مرحوم کورش کبیر مبنی بر تخصیص یارانه به همه‌ی دهک‌های ملّت، اعم از بالا و پایین، از کمبود بودجه نالیده و روی امضای پدرش تُف مالیده و بخشنامه را بی‌اثر نموده است! پژوهشگران بر این باورند که این شکایت از کمبود بودجه باعث شد تا زان‌پس وی را کمبوجیه بنامند و از شاهزادگی عزلش کنند و به منصب چلنگری بگمارندش!



در تصویر فوق، اثر تف کمبوجیه روی کلمه: «جهت اقدام مقتضی» مشخص است.

باستانی‌کاران(!) صدها سال است که این اقدام کمبوجیه را به نقد نشسته و نشست‌های متعدّد خبری برای آن برگزار کرده‌اند ولی هنوز تا این لحظه به نتیجه خاصی نرسیده‌اند.


**********


(قسمت دوم،نوشته شده در سه شنبه نوزدهم آذر 1392 ساعت 11:54):


مدام با خودمان کلنجار رفتیم و شیطان رجیم خبیث را لعنت فرستادیم که بنشینیم درس بخوانیم و کاری به کار اینترنت و وبلاگ و این قبیل لهویات نداشته باشیم، ولی نشد که نشد! اصلاً این مردم عزیز همیشه در صحنه نمی‌گذارند که آدم به حال خودش باشد و دهان وا مانده‌اش را ببندد! لذا با عنایت به وقایع اخیر، بر آن شدیم که ادامه‌ی پُست تاریخچه‌ی کامنت‌گذاری را که هوادارن بی‌شماری درخواست تتمّه‌ی آن را داشتند، مرتکب شویم!


مقوله‌ی کامنت‌گذاری آنقدر جذابیت داشت که علاوه بر قشر فرهیخته و پرریخته‌ی جامعه، پای خیلی‌های دیگر (از جمله افراد شاسکول، یول، شاسمیخ، زامقارت، گولاخ و شُمپت!)*را نیز به قضیه وا کند! این شد که برخی از این موجودات که یحتمل از نعمت سواد خواندن و نوشتن هم محروم بوده‌اند، نسبت به مطالب به این سبک ابراز ارادت می‌کرده‌اند:



منشور جویده شده‌ی سازمان ملل متحد

البته این جماعت(شاسکول، یول، شاسمیخ، زامقارت، گولاخ و شُمپت!)*در طی سالیان بعد متکامل شده و با تمرین فراوان، مهارت «خط‌کشیدن» را به دست آورده و انقلابی در عرصه‌ی کامنت‌گذاری پدید آوردند. این شد که به جای تف کردن و گاز گرفتن و لگد زدن، رژلب عیالشان را کش رفته و خیلی شیک و مجلسی اقدام به خط‌کشی روی نوشته‌ها و نگاشته‌ها کردند.

به لرزش دست سوژه و کج شدن خط لب دقت کنید.

یکی دیگر از مهمترین ژانرهای کامنت‌گذاری و کامنت‌نویسی، پدیده‌ی بسیار جالب توجه و به فکر فروبرنده‌ی«توالت‌نویسی»است. مورّخان معتقدند که حدوث و بروز مظاهر تمدن و شهرنشینی در این سبک تأثیر شگرفی داشته است؛ به این معنا که در قدیم که مردم در پشت تپه و یا زیر بتّه‌ی خار کارشان را می‌کرده‌اند، در و دیواری وجود نداشته و مردم به تنها یک هنرنمایی اکتفا می‌کرده‌اند؛ اما پدیده‌ی منحوس شهرنشینی باعث شد توالت‌های مجدّر و مسقّف و مبوّب (دیواردار و سقف‌دار و دردار!) ساخته شده و بوم هنرنمایی دوم مردم نیز فراهم شود!

این ژانر مهم، خود به چند زیرژانر عمده تقسیم می‌شود! بخشی از این کامنت‌ها در فضای کاملا جدی و رسمی نگاشته شده و معمولاً نکات کلیدی‌ای را به نشینندگان و خوانندگان گوشزد می‌کنند.

یادگاری از مرحوم آیزاک نیوتون



مشخص است که منظور نگارنده، چیز دیگری بوده و آن چیز دیگر را فیلتر نموده است.



تذکر کاملا جدی ایمنی که البته مبحث کار «بزرگ» و «کوچک» و مهارت خودکنترلی
مربوط به تفکیک بین آنها، به خودی خود مقوله‌ای بسیار جدی و قابل بسط است.



شاعر گمنام محترم با ادبیاتی کاملا مخلصانه، از هنرمندان تقاضا کرده که نسبت به محو شاهکار هنری خود در
جهت فرار از شهرت و قدرت و ... اقدام کنند. به کامنت زیر ِ کامنت مربوطه هم توجه بفرمایید.


متاسفانه بعضی عناصر ضدفرهنگی، چشم دیدن این هنرنمایی‌ها را نداشته و اینگونه علیه
هنر و هنرمندان اطلاعیه و شب‌نامه و ... می‌چسبانند.



بخش دیگری از این ژانر، مربوط به محتوای غیررسمی و فعالیت‌های مؤثر سیاسی، اجتماعی و ... می‌باشد:

ننگ؟! رنگ؟! چی؟ کجا؟ چطور؟!


نگارنده، از منتقدین جدی شعار مرگ بر ... بوده‌اند


همان نگارنده، بعد از اتمام هنرنمایی و پا شدن از سر ماجرا(!)

جامعه‌شناسان بر این باورند که تهاجم فرهنگی شرق (!) باعث شد که این حرکت فرهنگی، به صورتی کاملا‌ً نرم و خزنده، از زیر در توالتهای غرب هم نفوذ کرده و غرب‌نشینان هم با این پدیده‌ی فرهنگی-هنری آشنا شوند:

سرویس‌بهداشتی سالن کنفرانس سران اتحادیه اروپا
فحش‌های بد بد نسبت به عمه‌های مقامات اتحادیه اروپا در کامنت بالای دستگیره مشهود است


درست حدس زدید! کامنت قرمز رنگ وسطی، اثر بانو اشتون است، وقتی وسط نشست 5+1 تنگش
گرفت و با اجازه آقای کری به wc مراجعه کرد. (کیفیت پایین به دلیل تاریخ‌گذشته بودن رژلب است)

ژانر بعدی کامنت‌گذاری، ژانر نوشتن پشت صندلی اتوبوس‌های شهری و بین‌شهری می‌باشد که طبق آخرین پژوهش‌های انجام شده مشخص شده که طولانی بودن مسیرها و ترافیک شدید، بیشترین نقش در توسعه‌ی این ژانر هنری داشته است.

ادامه‌ی هنرنمایی فعال سیاسی عزیزی که نوشته‌هاش روی سیفون جا نشد، اینجا بقیه‌شو نوشت.


عشقی پاک ... به پاکی لاک غلط‌گیر ...



کاری از اخوی‌های مستأجر سابق اینجا (یعنی اون وبلوگ نفله شده!)


هنر کامنت‌ و کامنت‌نویسی، بعد از پیمودن این مسیر پر فراز و نشیب در طول سالیان سال، به رشد و کمال نهایی خود دست یافت و آخرین پدیده‌ی سال میلادی 2013 به دست کامنت‌گذاران شیرافکن و همیشه در صحنه‌ی ایرانی در روزهای اخیر تجلّی خارق‌العاده‌ای پیدا کرد!




ابراز احساسات خوانندگان عزیز و همیشه‌ در صحنه‌ی میهن عزیزمان


البته در این بین، دستهای پشت پرده‌ای هم سعی در مقابله با این حماسه‌ی ملی داشته اند

این پدیده‌ی نو و شاهکار بی‌بدیل سرزمین همیشه پارس باعث شد صدای همه‌ی بوق‌های استکبار جهانی در بیاید و لبخندی بر لبان مرحومه‌ی مغفوره، عمّه‌ی کورش بزرگ بنشیند!
این حقیر سراپا تقصیر، یاروگفتنی شوریده‌ی ترشیده، به سهم خودم، این پیروزی بزرگ و فتح‌الفتوح گران‌سنگ را خدمت همه‌ی فیس‌بازان دلاور میهن عزیزمان تبریک عرض نموده و از همین الآن، به فنا رفتن نه تنها صفحه‌ی زنده‌یاد مسی، بلکه کل پدیده‌ی منحوس و منفور فیصبوق را در شامگاه 31 خرداد 93 و بعد از بازی تاریخی ایران و آرژانتین، به مارک زاکربرگ ضالّ و مضلّ تسلیت عرض می‌نمایم!

* برای توضیح کلمات و ترکیب‌های تازه (!)فوق بهلغتنامه فارسی شهریمراجعه بفرمایید!

الحاقیه یک:هم اکنون باخبر شدم کهمسی عزیز (که از طلا گشتن لابد پشیمان گشته بود!) صفحهفیسبوووق خود را مسدود فرموده!
الحاقیه دو:در ساعت16:11:20 امروز 19 آذرماه92آمار بازدید وبلاگ درپیتمان به 10000 رسید!


الحاقیه سه:این پُست توی اون وبلوگ جوون‌مرگ‌شده‌ی ناکام، مورد لطف خیلی از عزیزان قرار گرفته بود! دو تکّه بود که مجموعاً شاید حدود سه روز کامل وقت برده بود که اینجا برای این که شما خواننده‌های نازنین معطّل نمونین، همه‌شو یه جا آوردم! امیدوارم خوشتون بیاد و اگه زیادی طولانی شد و خسته‌تون کرد عذرخواهم! فدای همه‌تون!

  • یارو گفتنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی