یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

من شما را دوست دارم

یادداشت‌های یک پسر شوریده

دامن شادی چو غم آسان نمی‌آید به دست
پسته را خون می‌شود دل، تا لبی خندان کند ...

آخرین مطالب

این نیز بگذرد...

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۵۸ ب.ظ
یادداشت‌های یک پسر شوریده - این نیز بگذرد... 

بی تعارف آدم خوبی نیستم... یعنی واقعیتش اینه گاهی چنان بد میشم که حتّی به «آدم بودن» خودم هم شک می‌کنم؛ خیلی خیلی بدتر از این هم بودم، ولی از خدا خواستم اصلاحم کنه و دارم سعی خودمو می‌کنم که برگردم و «درست» بشم...

********

چند ماه پیش، توی وبلاگ یکی از دوستان زیاد می‌رفتم؛  کل‌کل می‌کردیم و سر به سر هم میذاشتیم و خدای بزرگ شاهده که غرض و مرضی توی این شوخی‌ها نبود و قصدم این بود که دوستای خوبم، حتّی اگه شده ساعتی فارغ از هر اندوه و دغدغه، به ریش ما بخندن و خوش باشن!

آدم عاقل خودش رو در معرض تهمت قرار نمیده و قبول دارم که اون موقع اشتباه کردم؛ این شد که یکی از دوستان ِ خیلی خوب ازم دلخور شده بود و دقیقاً پنج روز مونده به عید، کامنت تلخی برام گذاشته بود که تلخی و گزندگی‌ش،مدّتهاوجودم رو می‌سوزوند... البتّه حق رو به اون دوستم دادم -که تلنگرش بجا بود- و سعی کردم این شوخ و شنگی رو تعدیلش کنم و کمتر به وبلاگ اون بنده‌ی خدا برم.

نکته‌ی جالب اینه که حالا، این «نرفتن» باعث شده که باز هم احتمالاً یک «دوست» حسّاس بشه و به اون بنده‌ی خدایی که به وبلاگش می‌رفتم تذکّر بده:

http://s5.picofile.com/file/8128741650/rfv.jpg

نمی‌دونم چی بگم... فقط آرزو می‌کنم این بزرگواری که این کامنت رو گذاشته، عاقبت بخیر بشه... من که از حقّ خودم -بر فرض که در قبال این، حقّی داشته باشم- گذشتم... امیدوارم اون عزیزی هم که بی‌خبر از همه جا اینطوری مورد قضاوت قرار گرفته و اصلاً و ابداً چیزی توی دلش نبوده هم بگذره... .

خوش ندارم که چیزی بگم و بنویسم که چشم و دل نازنین شمارو آزار بده، ولی باور کنین اونقدری که اتفاق بالا دل آدم رو می‌سوزونه، امثال این:

http://s5.picofile.com/file/8128741692/fo.jpg

اذیّت نمی‌کنه... اینو از صمیم قلب میگم که بهتون حق میدم بدترین فکرها رو در موردم بکنین (چون خودم از باطن داغون خودم خبر دارم که از هرچی فکر کنین بدترم) ولی ای کاش ای کاش لبه‌ی تیز این قضاوت‌ها، به سمت دوستانم نشونه نره... .

********

رسم مردونگی نیست و نهایت قدرنشناسی و بی‌مرامیه که بعد این همه مدّت که صدها و صدها کامنت محبّت‌آمیز داشتم، بیام و از این چیزا گلایه کنم... میدونم! خیلی بی‌جنبه و بی‌معرفتم! حلالم کنین و بیشتر از همیشه هوای این یاروی خل و چِل و گچمغز و نادون رو داشته باشین! البتّه این شکرآب‌های جزئی هم مسائل کوچیکیه که توی هر خانواده‌ای ممکنه پیش بیاد وخانواده‌ی گرم و باصفای ماهم استثناء نیست و می‌دونم که به جای خودش همه‌مون مثل کوه پشت هم هستیم و هوای «دل» هم رو داریم!

همه‌ی شما رو دوست دارم و محتاج دعاهای خوبتون هستم...

طاعاتتون مقبول حضرت حق

 

32

  • یارو گفتنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی